روشنفکران دینی و فقر نگرش جامعه شناختی به حیات دینی
پدیدار داعش ، فراسوی خشونت رادیکال و عریانش، آشکار کننده بحران فکری و تصوری دامن گیر در میان جوامع مسلمان درباره حیات اجتماعی دینی است. این بحران فکری و تصوری باعث خلق تنش مستمر در میان اجتماعات مسلمانان یا میان ایشان با سایر جوامع غیرمسلمان با درجات مختلفی شده است؛ نتیجه، این بحران فکری وتصوری، ناتوانی جوامع مسلمان در سازمان دادن به حیات اجتماعی به شیوه ای مسالمت آمیز می باشد. خروج از این بحران نیازمند اندیشیدن به شیوه های زندگی اجتماعی دینی است؛ چنین تفکری، ضروتا از بنیان اجتماعی و جامعه شناسانه برخوردار است.
در میان روشنفکران معاصر ایرانی شاهد کم توجهی به عرضه دریافتی جامعه شناختی از حیات دینی با هدف حل و فصل این بحران فکری و تصوری هستیم؛ این بی توجهی محصول غلبه سه رویکرد معرفتی ( سروش) ، معنوی ( ملکیان) و تاریخی ( فردید-داوری اردکانی ) بر گفتمان روشنفکری در تقابل با رویکرد جامعه شناختی است. در رویکرد معرفت گرا، تحلیل رابطه دین و معرفت بشری کانون اصلی بحث می باشد. در این الگو، نگرش معرفت شناختی به پدیدارهای دینی تقدم داشته، گره گشایی از معضلات معرفتی به مثابه راهی برای حل و فصل معضلات حضور دین در جامعه در عصر تجدد تلقی می گردد؛ در مقابل، رویکرد معنوی ،کانون اصلی دینداری را نه در برون بلکه درون افراد جستجو می کند. این نگرش، رویکردی فردگرایانه به حیات دینی داشته، جامعه موضوع اساسی برای فهم حیات دینی نیست. در نهایت، در رویکرد تاریخی، شرط حیات دینی معنادار، تحول در عصر و تاریخ حاکم بر زندگی بشر است و امکان حیات دینی را در گرو تحولات کلان تاریخی می بیند؛ سطح و مقیاس تحلیل نه جامعه و اجتماعات متعارف انسانی بلکه عنصری انتزاعی و تاریخی تحت عنوان “عالم” است؛ پدیدار شدن عالم دینی تنها با گذار از عالم کنونی ممکن است، که در پس فردای تاریخ ممکن خواهد شد.
برخلاف سه جریان مورد اشاره، تنها روشنفکری که از دانش جامعه شناسی برای فهم حیات دینی بهره گرفته است، دکتر شریعتی می باشد.اما، رویکرد وی به امر اجتماعی بیش از آنکه عینی باشد، سمبولیک و نمادین است؛ هدف آن نه فهم امر اجتماعی و پیچیدگی های آن بلکه بازتفسیر سیاسی واجتماعی مفاهیم مندرج در سنت و تجربه حیات اجتماعی در عصر پیامبر برای عرضه الگویی آرمانی و انتزاعی از نظم اجتماعی دینی برای دوره معاصر است. از این رو، این نگرش نیز از توانایی فهم
خصلت متکثر حیات دینی در جوامع مسلمان و نیاز این جوامع به عرضه الگوهای غیرعام گرایانه از حیات دینی برخوردار نیست.
با توجه به فقر نگرش جامعه شناختی به حیات دینی در دوره معاصر، شاهد پدیدار شدن دو آسیب مهم هستیم:
۱) تضادها و تنوعات موجود در جوامع مسلمان در تدوین نظریه های معطوف به حیات دینی کمتر مورد لحاظ قرار گرفته است.( بی توجهی به واقعیت متکثر و متنوع حیات دینی در جوامع مسلمان باعث رواج نگرش های مونیستی به نظم اجتماعی گردیده است. هر گونه تلاش برای بازسازی نظم اجتماعی تحت یک الگوی عام تنها با کاربست خشونت ِداعشگونه ممکن است که تجربه ای نکوهیده و شکست خورده میباشد. در نتیجه، نیازمند توجه به کثرت الگوهای حیات دینی درجوامع مسلمان و فهم آنها برای ترسیم حیات اجتماعی دینی مطلوب هستیم)؛
۲) بعد مهم دیگر این آسیب، نادیده گرفتن پیچیدگیهای امکان حیات دینی در عرصه اجتماعی در عصر پسا تجدد است؛ حیات دینی در عصر پساتجدد نه امری سهل و آسان بلکه امری پیچیده و لایه لایه است. این بی توجهی باعث ناکامی ایشان در عرصه یک نظریه اجتماعی و سیاسی برای سامان دادن به حیات دینی گشته است؛ تاکید صرف بر حل و فصل مسائل مرتبط با ارتباط معرفت علمی و دینی، یا تاکید بر ماهیت فردی و درونی امر دینی ، یا توجه به ابعاد تمدنی و تاریخی این پدیده، نیاز جوامع مسلمان را برای فهم حیات دینی به مثابه امری اجتماعی و مرتبط با زندگی روزمره تامین نمی کند.
برای گذار از این وضعیت نیازمند کانونی شدن پرسش از حیات اجتماعی دینی هستیم، تا بتوان پیچیدگی های موجود در زمینه بازسازی نظم اجتماعی حول امر دینی را بازنمایی کرد. چنین تلاشی نیازمند پاسخ گویی به این پرسش هاست: شرایط امکان حیات دینی در عصر پسامدرن چیست؟ چه گونه هایی از نظم اجتماعی دینی در این دوران ممکن است؟ چه نوع تعاملاتی میان این گونه های مختلف حیات دینی با یکدیگر و سایر صورت های نظم اجتماعی وجوددارد؟ این صورت های اجتماعی دینی چه نسبتی با حیات سیاسی در سطح ملی و فراملی دارند؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.